Persian words in Arabic
and
In the Holy Qu’ran
الکلمات الفارسیه فی اللغة العربية
و القران الکریم
فرهنگ لغات فارسی در زبان عربی
و قرآن کریم
به کاوشگری :دکتر محمود تجر
و با همکاری حسن ساعی
به نام خدا
موضوع: معرفی کتاب لغت جدید در فیلیپین و نویسنده آن
کتاب «فرهنگ لغات فارسی در زبان عربی و قرآن کریم (از تحقیقات زبانشناسی و ریشه یابی لغات)،توسط «پروفسور محمود طجر»،استاد زبان و زبانشناسی مقیم فیلیپین ،در حال شکل گیری است .پروفسور طجر بیش از 30 سال زبان های فارسی و عربی را در دانشگاه های مختلف فیلیپین ،از جمله دانشگاه دولتی این کشور ( )تدریس کرده است . ایشان مولف 50 کتاب به چهار زبان عربی،انگلیسی،فارسی و اسپانیایی است؛و سه بار هم قران را با ترجمه انگلیسی و تفسیر و تلفظ لاتین چاپ و منتشر ساخته است. لازم به یاد آوری است که استاد ،در حال حاضر پرفروشترین نویسنده کشور فیلیپین و یکی از پرکارترین محققین اسلام و شیعه است.
تازه ترین اثر ایشان بازشناسی لغات فارسی در زبان عربی که قدمت چندین هزار ساله دارد،و همچنین وجود کلمات فارسی در قرآن کریم می باشد.
در ضمن در این کتاب ،در باره لغات فارسی در انگلیسی(700لغت)و زبان های جنوب شرقی آسیا مثل:فیلیپینی،مالزیایی،چینی،تایلندی واندونزیایی هم فصل جداگانه ای وجود دارد.
با توجه به اینکه استاد به 12 زبان ،از جمله زبان عربی و عبری هم آشنایی دارند،تحقیقات زبان شناسی ایشان در شناسایی زیر بنای فرهنگ غنی ایران و آمیزش بنیادین آن با عربی ،حتی قبل از اسلام،و نقش ایرانیان در اسلام و تمدن اسلامی (و عربی؟)جالب توجه است.
برای نمونه مقداری از فصل اول این کتاب را جهت توجه شما ارسال می داریم،تا شاید به خواست خدا و همکاری موسسه تحقیقاتی شما،این کار به نتیجه بهتری نایل، و جهت چاپ آن در ایران هم اقدام شود.
من الله التوفیق
حرف آ
|
جمع ابددر زبان عربی، به معنی همیشه باقی،بی پایان، ظاهراً با کلمه آباده (آبادی) درزبان فارسی یک ریشه است.
حرف«ا»در فارسی به معنی «غیر»یا «نا»آمده است.مثل «انیران» =غیر ایرانی/غیر آریایی. و یا کلمه «ا+زمان »یعنی «بدون زمان»یا همیشگی و ...به کار رفته است .قابل توجه است که اولین پیامبر ایرانیان هم نامش «آباد» و یا « مهاباد »بوده و کتاب آسمانی او نیز «دساتیر»(اصل کلمه اساطیر در قران مجید ؟)در مورد جزئیات این کلمات که خیلی مفصل است به فرهنگ های مختلف از جمله به:
. لذا امکان اینکه «ابد» به معنی «نا پایان» یعنی «ا» +«بد» بده است بسیار زیاد است.در زبان پهلوی کلمه «آبده» به معنی بی آغاز هم به کار رفته است.
نکته:فرقه «عبادیان/عبادیه در کشور عمان که مسلمان هستند، به احتمال قوی اسمشان را از «آبادیان » ،پیروان «آباد» اولین پیامبر ایرانی گرفته اند.
|
آباد
|
آبک،سیماب،جیوه،در ضمن این کلمه که یک ماده شیمیایی فرار مثل جیوه است در فارسی و حتی عربی به معنی «بنده فراری »هم به کار می رود.در قران مجید حضرت یونس پیغمبر را خداوند «آبق» به معنی بنده فراری خوانده است.نگاه: سوره صافات(37) آیه 140
|
آبق
|
مسئول آتش/آتش انداز/تون تاب در حمام/سوخت انداز/کسیکه باید از آتش نگه داری کند.گلخن تاب هم گفته می شود.این واژه از طریق ترکی وارد عربی شده است.
|
آتشچی
|
آگر /آگور/خشت پخته شده که در ساختمان به کار می رود.
|
آجر
|
آگین/مخلوط/مختلط/قاطی شده/ به هم آمیخته
|
آجن
|
نوعی درخت شبیه اناراست . از همان آس فارسی و یامورد در myrtleانگلیسی گرفته شده است.
|
آس
|
پایتخت/مرکز/حکومت/قصر شاهی/عالی قاپو،باب عالی(به خصوص در استانبول در زمان عثمانی ها)
|
آستانه
|
نگا: اسمانجونی
|
آسمانجونی
|
ازهمان کلمه آفرین در زبان فارسی،به معنی به به /شاد باش /شاه باش/کلمهِ تحسین و تشویق است.
|
آفرین
|
مثل آنه(پول سکه در هند و پاکستان وبنگلادش) به معنی سرب(مادهِ فلزی)/این اسم ریشه آریایی (ایرانی-هندی)دارد
|
آنک
|
از +آن (از آ« وقت یا زمان یا روز)/در عربی امروز به معنی آن وقت آنروز /از آن زمان به کار می رود.Aana-is
|
آنئذ
|
از آن زمان/از آن وقت/از آن روز/از آن گاه
|
آنذاک
|
حرف الف
|
بر خلاف ملل عرب و عجم و ترک و دیلم،کلمات این دو کلمه در اصل فارسی پهلوی قدیمی هستند که بعد ها توسط «تازیان»(شاهزادگان مهاجر ایرانی به سرزمین عربستان که آنروزها یک «ساتراپی» و استان امپراطوری ایران بود)به زبان عربی امروز وارد شده اند.
Persian names /
در مورد مهاجرت تازیان ایرانی نژاد به عربستان به فرهنگ«دهخدا»،کلمه تازی مراجعه شود.
در قران کریم کلمه «اب» و مشتقات عربی شده آ« (117) بار آمده است .مثلاً سوره یوسف(129) آیه 78و بیش از صد آیه دیگر
|
اب/ابا
|
ظاهراً مخفف آبریز فارسی است/فلزی که آب شده و در قالب می ریزند.در عربی امروز به معنی طلای خالص/زر ناب/جنس مرغوب به کار می رود
|
ابریز
|
ابریشم فارسی است/نخ های ظریفی که از کرم ابریشم به دست می آید و از آن پارچه ها و دیگر وسایل تجملی یا صنعتی درست می کنند.
|
ابریسم
(با حرف سین)
|
معرب «آبریز»/آفتابه(آوتاوه/تابه)/ظرف سفالی لوله دار با دسته برای آب،شربت و غیره . جمع عربی آن اباریق است در قرآن مجید هم در آیه 18 سوره واقعه(56) آمده است
|
ابریق
|
جمع بزر فارسی.به معنی «دانه» بخصوص دانه های خوشبوی غذایی مثل «ادویه».عجب آن است که اصل کلمهِ عربی شده ابزارهم فارسی ، یعنی «افزار» است که به معنی ادویه جات و دیگ افزارو مواد جوشانده در دیگ است.(نگا.فرهنگ عمید)
|
ابزار
|
عربی شده آبزن یعنی تشت،ظرف بزرگ مسی و یا چینی برای شستشوی بدن.در فارسی آبشنگ هم گفته می شود(جمع عربی آن «ابازن» است)
|
ابزن
|
نگا.«بتر»
|
ابتر
|
ترنج،بالنگ (نگا. فرهنگ عمید)در عربی اترنج هم آمده است
|
اترج
|
از همان «تون حمام» فارسی است .(جمع عربی آن«اتاتین») امروزه در عربی به معنی «اجاق» ،«تنور» ، «کوره» و جای آتش به کار می رود.
|
اتون
|
ظاهراً معرب «اگ» که یک لغت قدیم آریایی (سانسکریت)برای آتش است.(در زبان های هندی و اردو هنوز هم «آگ» می گویند).
|
اج
|
از کلمه فارسی «آخور»/علفدان/جای علوفه جانوران
|
اخور
|
به خلاف تصور عموم ،این کلمه که به ظاهر خیلی عربی به نظر می رسد ، اصلش فارسی پهلوی است،کلمه« اخ » از «هخ» فارسی که «هخامنش »هم از آن ریشه است ،بدست آمده.(«کاکا» یا« هاخا» به معنی برادر) در فارسی قدیم حرف «ها» حرف تعریف بوده است مثل «همدان»«هاگمتان» «هااکباتان» والبرز که «هالبرز» بوده است اما به مرور زمان حرف تعریف از فارسی افتاده (در زبان عبری هنوز هم «ها» به عنوان حرف تعریف است مثل ( ) یعنی سرزمین.)بنابراین «هخ» تبدیل شده به «اخ» که در اصل معنی آن : یار/یاور/کمک/همراه/پشتیبان/همگام و غیره بوده است و کم کم به معنی برادر امروزی تبدیل شده است (در قرآن مجید نیز این کلمه و مشتقات آن 97 بار تکرار شده است. که معروف ترین آن در سوره یوسف(12)آیه 63 است.)(رک نام های پارسی چاپ هند ص 156)
|
اخ
|
مونث اخ/در فارسی به معنی «الفت ونزدیکی زیاد است» همدم/همخو/مونس.در عربی امروزی به معنی خواهر است.(نگا. اخ)
|
اخت
|
این کلمه از طریق زبان ترکی وارد زبان عربی شده.در عربی امروز به معنی آبریز گاه،مستراح وتوالت به کار می رود
|
ادبخانه
|
جمع اریکه؛ در فارسی به معنی تخت پادشاهی است.(نگا. اریکه)
|
ارائک
|
عربی شدهِ ارمون،به معنی بیعانه،پیش بها،پولی که پیش از شروع به کار به کارگر و یا کارخانه و غیره میدهند.
|
اربون
|
عربی شده ارغوان ، به معنی زرشکی رنگ.در فارسی ارغوانی وارجوانی ،(تلفظ عربی آن) هم می گویند.
|
ارجوان
|
از گردابه فارسی می آید.در عربی امروز بیشتر به معنی جای جمع شدن آب /چاهک مستراح/چاه فاضلاب و غیره به کار می رود.
|
اردبه
|
ظاهراً با «ارزن» فارسی اشتراک اسمی و ریشه ای دارد در عربی امروز و حتی اسپانیایی و برخی زبان های دیگر دنیا ارز( ) به برنج خوراکی گفته می شود.ولی اصل لغت و کشف اولیهِ این دانه ارزشمند در ایران بوده است.بنا براین اسم «ارز»و «ارزن» و غیره در همان رابطه بوده است.(در انگلیسی که همان تلفظ دیگر« ارز »است به کار می رود)
|
ارز
|
از کلمه ارغنون فارسی که یکی از آلات معروف موسیقی است ،آمده است.ارگ نیز از همین کلمه گرفته شده است و مخفف آن می باشد.(در انگلیسی می گویند)
|
ارغن
|
تلفظ عربی «ارغنون» است.(نگا. ارغن و ارغنون)
|
ارغول
|
از همان اریکه فارسی به معنی تخت پادشاهی است./اورنگ/سریر/جایگاه سلطنتی/بلند گاه. جمع اریکه در عربی «ارائک» است که درقرآن مجژد نیزدر آیه 31 سوره کهف(18) آمده است
|
اریکه
|
به وزن «زشت» از لغت فارسی «استو» ( ) به معنی :بدن،تن،جسم،حثه،جرثومه و ...است. ولی فعلاً بیشتر به معنی «کپل» ،«نشیمنگاه»و «سرین»به کار می رود . در عربی امروز هم دقیقاً به همین معنا است.
|
ِاست
|
|
|
|
|
|
|
Persian Words in Filipino Languages
Q: 1. Are these words Qaum and nākhodā originally Farsi?
A: Qaum = Arabic (Persian also) = tribe; relatives
Q: 2. Would you know of a Farsi dictionary with historical etymology that is in English that I can use to
refer to these words?
A: Check Iranian Lexicon of Deh-Khoda/Persian Dictionary/Wikipedia
Q: 3. Is there a reference book in English that can tell me in what languages these words have been
borrowed?
A: Wikipedia/ English Borrowed Persian words
- - - - -
Kauman or kawman = probably also the Holy City of Qom, comes from Arabic/Persian Kaum = relatives; tribe
means a group of people, clan, it’s from Arabic, qaum, with the same meaning [1].
In Sama word kauman is derived from kaum+an, a locative affix in Philippine languages, or means an enclave or settlement where a clan is cognatically related group [2].
(Note: According to the late Dean Majul of UP Islamic Studies i.e. Dr. Caesar Adib Majul, there are some 600 words in Filipino languages of the Arabic and Persian origins, Examples:
-
The Names of the Days of the Week in Muslim South. (Look for the names of the days of the week)
Names of the Days of the Week in Maranao, Maguindanao, and Tausug:
Monday = Isnim (= Ethnaym)
Tuesday = Talaata (= Thalatha)
Wednesday = Ar-baa (= Ar-ba-ah)
Thursday = Khamis (= Khamees)
Friday = Jomaa (= Jom-ah)
Saturday = Saptu (= As-sabt)
Sunday = Akad (= Al-Ahad)
-
words like: 1) Salamat 2) Akala 3) Alam 4) Labas 5) Kitil (Qatl) 6) Dilim 7) Mamatay (Maat) 8) Kuya (Khuya) 9) Ala Eh (=Allah Eh!) 10) Bastah (package, see Father English’s Tagalog-English Dictionary) 11) Alak (Araq) 12) Hayop (=Hayy =Living beings) 13) Warak (=a leaf of a tree or of a book, etc) 14) Kapre (=Kafir, unbeliever) 15) Takot (=Taqwa) 16) Hukum 17) Aba! ((=Aba! =strange, wonderful) See Persian Names p. 1) 17) Abayari (=Abyari = thin/dove) 19) Batya (= from Arabic Batya, but originally Persian meaning basin) 20) Sabao (=Shurba = soup/broth) Note: Even “Lugao” which is considered to be Chinese ends in “Au” which is Persian/Aryan word for water, like Lanao, Davao, carabao, as well as the “Eau de Cologne!” etc.
- - - - -
Etymology
Persian nākhodā, from nāw, boat, + khudā, master.
Yes Persian naw = Boat from which English Navy/Navigation/Navigator come.
Khoda = Persian for God/god/Lord/Master/Chief
Dictionary
In India, the captain or master of a boat or vessel.
Synomym: captain
[1] The meanings of the terms kauman and nakhoda were obtained from my personal communication with my colleague from the University of the Philippines Prof. Maria Khristina Manueli of the Department of Linguistics
[2] In Bahasa Melayu it means an ethnic group, i.e. …[of Bumiputera groups in Sabah (Bumi = Persian/Sanskrit word for Natives)] the third ethnic group [kaum] is the Badjau, Nagatsu, K. quoting from official high school textbook 2001:220). In some literature on the Badjau status (Chou, c.2005; Gusni, Saat, 2003; etc.), it is often cited that sendentarized Badjaus have attained higher status compared to those who seasonally live on houseboats and/or house-on-piles.
- - - - -
Some more Persian words in Filipino
-
korma = dates (fruit, sweet)
-
komaw = kom-aw = jug of water (see Father English Dictionary of Tagalog-English)
-
Carabao/Cubao/Tamarao = Cow of Au = (Persian word for water (Water Cow/Buffalo))
-
All names ending in “Au” like Lanao/Davao/Maranao/Mindanao = is Persian word for water (like Eau de Cologne)
-
Maynilad = from Nila/Nilu, Persian for Lily
-
Pasay = from Turkish Pasha from Persian Padeshah (small king/prince) versus Shah (the Great King)
-
Alabang (probably from Allah Bang (Persian bang call of Allah/Azan for Muslim prayers)
-
Datu (chieftain) Persian, see Persian Names by Maneka Gandhi/India 1994 edition.
-
Cabin (Persian “marriage ceremony”) Cavin Du-a among the Tausugs
-
Mana/(Tagalog mana = similar/ka mukha) Persian related to the Persian prophet Mani (300 A.D.) See Persian Names (by Maneka Gandhi/India 1994)
-
Salakhod = Persian “kola-khod” special cap or headgear for Muslim Datus (like Nur Misuari style)
-
Barzanji (Muslim chants) religious songs
-
Darageen (epic songs of Mindanao) probably from Persian “Taraneh” = song/chants/epics, etc.
-
Abdan (water jug/small pool) in the entrance of the palace or mansions of Datus.
-
Pusa = cat in Filipino, probably from the Persian word “Puzah” which refers to the “snout” of the animal. Nguso in Tagalog or “snout” sounds very close to “Puzah” or “Puzeh” in old Persian.
-
Adarna (Ibong Adarna/Darna) The name of a big flying bird with long neck and legs, is a famous Persian bird.
-
Bata (= Persian = Bach-cha) a “child”
-
Manok (= Persian = Morgh (see “Persian Names”))
-
Sari-Manok (= Simorgh) see Shahnama of Firdausi – the story of Rustum x Sahrab
-
Bazar or Bazaar (= the Persian markets)
-
Labi (= Lab) - or lips
-
Lakad (= Lagad) – the legs/kicking with legs, etc.
-
Basta (Spanish, but ultimately from the Persian word “Bas” meaning “enough” or “enough already, stop!”) etc.
-
Ratu = same as datu, chieftain, priest, prophet
-
Bayad (=must, what is necessary)
-
Hatao (=At once, see Persian Names p. 165)
-
Yan (=Aan/Un)
-
Yin (=In/Hamin)
-
Ini (=Ineh!)
-
Warat (=Warat) see Amid Persian Dictionary
-
Pilikmata (=Pelke(chashm))
-
Yaya (=Daya/Dayeh)
-
Takuri (=Quri)
-
Bobo (=Babu)
-
Bato (=Batu/see Persian Names p. 84)
-
Kulong (=Kolun, a kind of lock in olden days behind the doors/gates, etc.)
-
Lugao (=the “ao” is definitely a Persian/Aryan word for water like Lanao/Davao/Carabao/Tamarao, as well as “Eau de Cologne!”)
-
Siopao (see Lugao explanation)
-
Sabao (=Shurba/Soup/Broth) See Lugao explanation
-
Wasak (=from Arabic, but ultimately from Persian)
-
Lahar (El-Khar = Khar-re = mud)
-
Mukha (=from Arabic, but ultimately from Persian)
-
Dangwa (=Dangua, Country, Land, see Persian Names p. 106)
-
Pasay City, from Turkish Pasha (=Prince) ultimately from Persian Padeshah (=small king/prince vs. Shah = the Great King). Pasay City was the city ruled by the son of Rajah Lakandula of Tondo, therefore it became “the city of the Pash” or Pasay City. (Note: Pasay Road in Makati City and several other similar names of places)
-
Pasig River – probably from “Pasa Ilog” (River of the Prince/Ruler or the “Prince of Rivers” from the Persian Pasha/Padshah (see Pasay City))
-
Marawi City – probably from the ancient Persian city of “Marv” or “Merv” which is now in the Central Asian Republic of Turkmenistan.
-
Cotabato (cota-bato or castle of stone) the word cota comes from a Persian word meaning “mound/castle” and “bato” is another Persian word meaning “stone/seeds of cherry etc.” like “buto” in Tagalog. (See Persian Names/India/1994 p. 84)
-
Butu = from Persian “Butu” = pill/seeds of cherry etc.
-
Dusa, from Persian word Duzakh meaning Hell/hardship. (see Tagalog-English Dictionary by Father English, National Bookstore, 2002.)
-
Ilao = light, probably from Persian sun god “Ra” or “Mitra.”
-
Araw = “Day or sun” probably from “Ra” or Mitra the Persian sun god (see Ilao)
-
Paa = from Persian word “paa” meaning leg (=like the Persian words of “pa-jamah” or pyjama the “cloth of legs.” See Webster)
-
Salawal = from the Persian word “Shalwar” (Also used in Indian, Arabic, and some other languages) meaning “pants.”
-
Nanay = from Persian word of endearment for mother (Note: Even mother is from Persian “madar”)
-
Tatay = father, from the Persian word “Dada” meaning “old man” or father
-
Salabat = from “Sharbat” in Arabic and Persian ultimately from the Persian “Shar-Ab” or “Zar-Ab” meaning “Golden water” or “wine.” Today it means also any sweet drinks (soft/hard). Even the English “syrup” comes from that Persian word “Sharbat.”
-
Bulul = the rice god of the native Filipinos, probably from “Boh-lul” a legendary Arabian/Persian mystic of the 8th century A.D. (contemporary of the Khalifah Harun Ar-rashid – 764-809 A.D.)
-
Batalla = Either from the Indo-Aryan (=Persian) “veda” or “vatara” who was a deity, or from Arabic “Baitullah,” “House of God”
-
Padre = from the Spanish for “priest” or father but ultimately from Aryan (=Iranian) word pedar/petar meaning “father.”
-
Madre = from the Spanish word “Madre” meaning “nun” or female Catholic religious worker, but ultimately from the Aryan (=Iranian) word “Madar” or mother.
-
Kaka = from the Persian word “Kaka” meaning elder brother (=from the Pahlavi-Avestan word of “Ha-Kha” as in the Ha-Kham or the “Ha-Kham-Ens” the Achamenian dynasty of Cyrus the Great – see Persian Names/India/1994 p. 156)
-
Kuya = from the old Persian “Ha-Akhu” or “Akhuy” meaning elder brother (see “Kaka” for details).
-
Hiya = from Arabic “Hayaa” meaning “shyness/shamefulness/shame.” It’s also used in Persian in the same meaning.
-
“Ao” = the most famous suffix in Tagalog language like: Mindanao/Lanao/Davao/Cubao/Carabao/Tamarao etc. All come from that Persian word “ao” for water.
-
Aub-dast = the Muslim word for Ablution (=wodu in Arabic) comes from the Persian word “Aa” (see “Ao”) and “dast” the Persian word for “Hand.” It means “washing hand for prayers.” (Note: Even Chinese Muslims in Hong Kong or the mainland China use Aub-dast. Even Eastern European Muslims in the Balkans and the former Yugoslavia say the same.)
-
Alabang = from two Persian and Arabic words of Allah (meaning God) and “Bang” (like the Big Bang), the Persian word for “call” (to prayer) meaning “To shout or inform the people for prayer to Allah). The towns of Alabang in Metro Manila and Malabang in Mindanao probably got their names from Allah + Bang!
-
Farman = the Persian word for “order/command/ruling.” It is used by the Muslim Filipinos to mean the “Teachings of the Holy Prophet Mohammad (P.B.U.H.).
-
Iranon = the famous Muslim tribe of Mindanao probably from an “Aryan” ancestry or “Iranian.” Also take note of the “Iraya” festivals and the Irian-Jaya in Indonesia and Ireland (=Land of the Aryans) etc.
-
Hukum = the judge in Filipino comes from the Arabic word meaning “ruler” or “judge” but that also comes from the Hebrew “Ha-Kham” (=Rabbi/Judge) and finally from the old Persian Ha-Kham-Ems (=the ruler/protector of the people) see Persian Names p. 156
-
Araw ng Hukum = the Day of Judgment, both the words of Araw and Hukum are originally Persian (See Araw x Hukum for details)
-
Siyasat = the Filipino word for “investigation by government agencies,” probably from the Arabic/Persian origin of “syasat” which means “Governance/Policy/Politics/Punishment,” etc.
-
Panjtan = Either from the Indo-Aryan (=Iranian) “Panchait” meaning the “Village Council/Council of the Elders” or from the “Pantjan,” the “Five Holy Members of the Family of the Holy Prophet” about who the verse 33 of the Chapter 33 in the Holy Qur’an, was revealed.
-
Mano-Sya = A human being, a man, from the Indo-Aryan (=Iranian) “man.” “Mana” meaning “mind”/“Human.” (See Persian Names p. 259)
-
Manok = chicken comes from the Persian “manuk” and later on “Morgha” meaning “chicken.” See Persian Words p. 261
-
Sari-Manuk = from the legendary Persian bird of “Simorgh” which is in the famous Persian epic of Rustom and Suhrab in the Shahnamah of Firdausi.
-
Mana = the Tagalog word for “taking after” from the Persian word “Mani” (the Persian prophet) and “Mandan” meaning “similar to someone or something.” See Persian Names p. 259
-
Ito = Filipino for “This/this is . . .” from the old Persian origin of “Eton” meaning this (Note: Also in the Slavic languages like Russian it’s used as: “Eta” meaning this)
-
Tabo = from the Persian word “Aub-taba” = water holder or Taba for any container of water, food, etc.
-
Samar = probably from “Samar-kant,” the Ancient Persian City in Central Asia (Now part of Uzbekistan) which was named after the King Samar. (See Persian Names p. 390)
-
Ahon = probably from the Persian word “Ahon,” a cave or an underground way meaning a road, a path. (See Persian Dictionary of Ameed p. 77)
-
Sako = from the Spanish word saco = sac but ultimately from Persian.
-
Kalabasa, from the Spanish word calabasa meaning squash which itself comes from the Persian word “Khar-boza” (probably during the 700 years of Moorish rule in Spain, where most of the “Arab” scholars there were actually Persian Muslims, whose Islamic names and Islamic looks were mistaken as “Arabs across the board” as the word Saracin (=meaning Khorasanis or Persian Muslims in the Islamic Army) meant “Arab” to the whole world!
-
Ama = from the Persian word “Ama” (=God) See the Persian Names p. 27.
-
Manila = comes from the word May-Nilad which is the Persian word “Nila/Nilu/Nilufat” meaning Lily flower. So, May-Nilad means where Lily flowers grow abundantly.
-
Ustad (=the religious teacher or guru) comes from the same Persian word. The Filipino and Chinese Muslims use it for their religious teachers (Note: Even in Arabic, the same old Persian word is in use, today)
-
Palawan = probably from the Persian word “Palava” or “Palaba” or “Pahlavi” meaning “nobles/city people vs. villagers.” Even in India and Java and probably “Palao” in the Pacific Ocean, the words go back to the Persian tribe of Pahlavi (see “Hinduism” by H. K. Narayan, 2001)
-
Pagoda = the Buddhist Temple, comes from the Persian word “Bot-Kada” (=house of idol). See Webster Dictionary.
-
Abdan = the “water jar” in the entrance of the palaces of Datus in Mindanao comes from the Persian word “Aub” = water + Dan = place or “water holder.”
-
Barzanji or Barzangi = from the Persian word Bar + zang/zanj meaning religious chants about Allah, or about the Holy Prophet Mohammad or his descendants or the Sharifos in Mindanao.
-
Here are some Persian Names n the Filipino languages: 1) Rajah Humabon of Cebu from Indian-Aryan (= Iranian Rajah = Ruler) and Humayun the legendary Persian King. 2) Rustum 3) Sohrab 4) Cyrus 5) Darius 6) Parvin 7) Firdausi 8) Pasha 9) Xerxes 10) Firooza 11) Roxan/Roxana 12) Bandali (Banda Ali) 13) Panjatan 14) Mitra 15) Amil Hosain 16) Amil Hasan 17) Fariba
For more details please see this written article on “Persian Influences in South East Asia” plus the “Contribution of Persia to the World Civilization.”
Thanks and more power.
Prof. M.S. TAJAR
Dostları ilə paylaş: |